Farsi Dictionary

Cap

كلا ه ، سرپوش ، كلا هك ، راس ، باكلا هك پوشاندن ، پوشش دار كردن ، سلا م دادن بوسيله برداشتن كلا ه از سر، سربطري يا قوطي.

Cap

(capa) طاق.

Cap a pie

سرتاپا، از سر تا پا، سرتاسر.

Capability

استعداد پيشرفت ، صلا حيت ، قابليت.

Capability

قابليت ، توانايي.

Capable

توانا، قابل ، لا يق ، با استعداد، صلا حيتدار، مستعد.

Capacious

گنجا، جادار، گنجايش دار، گشاد، فراخ ، وسيع.

Capacitance

توان ، ظرفيت الكتريكي.

Capacitance

ظرفيت خازني.

Capacitate

تواناكردن ، لا يق كردن ، صلا حيتدار كردن.

Capacitive

خازني.

Capacitor

خازن.

Capacitor

باطري ، ذخيره كننده برق ، خازن ، انباره.

Capacitor store

انباره خازني.

Capacity

گنجايش ، ظرفيت.

Capacity

گنجايش ، صلا حيت ، استعداد، مقام ، ظرفيت.

Capacole

چرخش بطرف چپ وراست ، پلكان مارپيچ.

Caparison

زره وتجهيزات اسب ، مجهز كردن.

Cape

دماغه ، شنل.

Capeline

كلا ه خود كوچك ، نوعي كلا ه زنانه.

Caper

از روي شادي جست وخيز كردن ، رقصيدن ، جهش ، جست وخيز، شادي.

Capias

حكم يا امريه داءر بر توقيف شخص معيني.

Capillarity

قوه شعريه.

Capillary

مويرگ ، مويي ، باريك ، ظريف ، عروق شعريه.

Capital

حرف بزرگ ، حرف درشت ، پايتخت ، سرمايه ، سرستون ، سرلوله بخاري ، فوقاني ، راسي ، مستلزم بريدن سر يا قتل ، قابل مجازات مرگ ، داراي اهميت حياتي ، عالي.

Capital account

حساب دارايي وسرمايه.

Capital assets

دارايي طويل المده اعم از مالي واعتباري.

Capital expenditure

هزينه اي كه براي بهبود سرمايه وافزايش ان بكار ميرود

Capital letter

حرف بزرگ.

Capital levy

ماليات برسرمايه.

Capital stock

سهام انتشار نيافته شركت تضامني ، عنصر مالكيت شركت كه بصورت سهام وگواهي نامه سهام درامده.

Capitalism

رژيم سرمايه داري ، سرمايه گرايي.

Capitalist

سرمايه دار، سرمايه گراي.

Capitalization

جمع اوري سرمايه ، جمع مبلغ سرمايه ، نوشتن با حروف بزرگ.

Capitalize

تبديل بسرمايه كردن ، باحروف درشت نوشتن ، سرمايه جمع كردن.

Capitate

راسي ، مانند سر.

Capitation

سرانه ، ماليات برهر فرد، سرشماري.

Capitol

عمارت كنگره درشهر واشينگتن ، عمارت پارلمان ايالتي.

Capitular

فصلي ، مربوط بفصل (كتاب).

Capitulary

عضو دسته اي دركليسا، مجموعه دستورهاوايين نامه هاي اداري وشرعي ، سرلوحه ، عنوان ، كتاب راهنماي كلمات كتاب مقدس ، كتاب دعا.

Capitulate

تسليم شدن.

Capitulation

كاپيتولا سيون ، تسليم.

Capitulum

(capitula.pl) بخش ، فصل يا قسمت مختصري ، نوك يا سر كوچك.

Capon

خروس اخته ، اخته.

Caponize

اخته كردن.

Capote

روكش ، شنل بلند.

Cappa

كلا ه.

Capper

كلا هدوز.

Capping

كلا ه سازي ، پوشش ، سرپوش ، اندودسازي.

Capriccio

قطعه موسيقي ازاد با ضرب نشاط اور.

Caprice

هوس ، تمايل فكري.

Capricious

هوسباز، دمدمي مزاج ، بوالهوس.

Capricorn

(نج.) برج جدي ، بزغاله ، نشانه دهم منطقه البروج.

Caprifig

(گ.ش.) درخت انجير وحشي.

Caprine

مربوط به بز، بشكل بز.

Capriole

جست وخيز (مثل هنگام رقص)، جهش بلند اسب (ازروي مانع)، جفتك ، جفتك زدن.

Capsize

(نظ.) واژگون كردن كشتي ، واژگون شدن.

Capstan

چرخ طناب ، چرخ لنگر دوار.

Capstan

چرخ تسمه.

Capsular

داراي خصوصيات كپسول ، مجوف.

Capsulate

(capsulated=) درمحفظه يا حفره قرار گرفته ، واقع در كپسول.

Capsule

كپسول ، پوشش ، كيسه ، پوشينه ، سرپوش.

Captain

(نظ.) سروان ، ناخدا، سركرده.

Caption

عنوان ، سرلوحه ، عنوان دادن.

Captious

ايرادگير، فريبنده ، عيب جو، حيله گر، وسيع.

Captivate

شيفتن ، فريفتن ، اسير كردن.

Captivation

شيفتگي ، اسارت.

Captive

اسير، گرفتار، دستگير، شيفته ، دربند.

Captivity

اسارت ، گرفتاري ، گفتاري فكري.

Captor

اسير كننده.

Capture

دستگيري ، اسير كردن ، تسخير، گرفتن.

Capuche

باشلق يا كلا ه شنل.

Capuchin

جامه باشلق دار زنانه ، راهب باشلق پوش ، راهب كبوشي.

capabilities

قابليت ها

capsulated

کپسوله شده

Captions

زيرنويس - شرح تصاوير

captivating

فريبنده

captured

اسير شده

Keyword

Criteria