Farsi Dictionary

Call

بانگ ، صدازدن ، ندا، خبر، ناميدن ، احضار كردن ، خواستن ، فرياد، صدا، خبر، احضار، دعوت ، نامبري ، خواندن اسامي.

Call

فرا خواندن ، فرا خوان.

Call board

تخته اعلا نات.

Call by name

فراخواني با نام.

Call by reference

فراخواني با ارجاع.

Call by result

فراخواني با نتيجه.

Call by value

فراخواني با ارزش.

Call down

سرزنش كردن ، ملا مت كردن ، تحقير كردن.

Call girl

فاحشه تلفوني.

Call house

فاحشه خانه.

Call in

تو خواني ، تو خواندني.

Call instruction

دستورالعمل فراخواني.

Call off

منحرف كردن ، صرفنظر كردن.

Call processing

فراخوان پردازي.

Call statement

حكم فرا خواني.

Call to quarters

شيپور احضار.

Call up

احضار براي فعاليت هاي نظامي ، دستور ارسال گزارش ، شيپور احضار، بخاطر اوردن ، تذكر دادن ، جمع كردن.

Callable

صدازدني ، فراخواندني.

Callan

پسربچه ، جوان ، جوانك.

Callant

پسربچه ، جوان ، جوانك.

Callboy

پادو يا پيشخدمت (درتاتر).

Called

فرا خوانده.

Called program

برنامه فرا خوانده.

Caller

ديدني كننده ، صدا زننده ، دعوت كننده ، ملا قات كننده.

Callet

فاحشه ، پتياره ، دعوا و غوغا.

Calligrapher

خوش نويس ، خطاط.

Calligraphic

مربوط به خطاطي.

Calligraphist

خوش نويس.

Calligraphy

خوش نويسي ، خطاطي.

Calling

فرياد، صدا، ندا، پيشه و شغل.

Calling

فراخواني ، فراخواننده.

Calling card

(card visiting =) كارت ويزيت.

Calling program

برنامه فرا خواننده.

Calling sequence

دنباله فراخواني.

Calliper

كوليس ، نوعي پرگار كه براي اندازه گيري ضخامت يا قطر اجسام بكار ميرود، فندق شكن ، گازانبر.

Callisthenics

ورزش ، ورزش سبك.

Callithump

رژه پر سروصدايي همراه با كرنا و بوق ، (امر.) اواز يا تصنيف هزلي وتفريحي.

Callose

برامده ، پينه دار، سخت.

Callosity

سخت شدن يا پينه كردن پوست.

Callous

سفت ، پينه خورده ، بيحس ، بي عاطفه ، سنگ دل ، بي حس كردن ، پينه زدن ، پنبه اي.

Callow

جوجه اي كه هنوز پر درنياورده ، شخص بي تجربه وناشي.

Callus

پينه ، پينه استخواني گياه.

call back

تماس

call for

تماس براي

call on

تماس بگیرید

call out

تماس تلفني

call upon

تماس يگيريد

callousness

واکنشي غيرانساني

Keyword

Criteria