Burg |
حصار يانرده اطراف خانه يا شهر، قصبه ، قلعه. |
Burgeon |
جوانه زدن ، درامدن ، شروع برشدكردن. |
Burger |
تكه اي گوشت سرخ كرده ياكباب كرده كه براي تهيه ساندويچ بكارميرود(مثل hamburger). |
Burgess |
شهرنشين ، شهري ، حاكم يا قاضي شهر. |
Burgh |
شهر، (اسكاتلند) قصبه. |
Burgher |
مردم ازاد شهر ياقصبه ، شهرنشينان. |
Burglar |
دزد، سارق منازل. |
Burglarize |
شبانه دزديدن ، سرقت مسلحانه كردن. |
Burglary |
ورود بخانه اي درشب بقصد ارتكاب جرم ، دزدي. |
Burgomaster |
حاكم ، شهردار(درهلند ياالمان)، اعضاي شهرداري. |
Burgonet |
نوعي كلا ه خود. |
burgeoning |
رو به رشد |
burglarized |
دزدي |
burglars |
سارقان |
burgled |
سرقت |
burgundy |
کبود |