Farsi Dictionary

Bird

پرنده ، مرغ ، جوجه ، مرغان.

Bird of passage

مرغ مهاجر، شخص مهاجر و خانه بدوش.

Bird of prey

(ج.ش.) قوش ، مرغ شكاري گوشتخوار.

Bird's eye

منظره هوايي (عمارت وغيره)، نظر كلي.

Bird's foot

شبيه پاي پرنده.

Bird's foots

شبيه پاي پرنده.

Birdbrain

ادم احمق ، كودن.

Birdcall

صداي پرنده ، تقليد صداي پرنده.

Birdegroom

داماد، تازه داماد.

Birder

شكارچي مرغان ، نگاهدارنده وتربيت كننده مرغان و پرندگان ، مرغدار.

Birdhouse

قفس ، مرغداني.

Birdlime

چسب ، كشمشك.

Birdman

پرنده باز، كفترباز.

Birdseed

دانه ، غذاي پرندگان (مثل ارزن وغيره).

Keyword

Criteria