Farsi Dictionary

Barbe

شال گردن يا روسري ، دندانهاي ريز.

Barbecue

برياني ، كباب ، بريان كردن ، كباب كردن ، بريان.

Barbed

خاردار.

Barbed wire

سيم خاردار.

Barbell

دامبل ، هالتر.

Barbellate

ريشك دار، خاردار.

Barber

سلماني كردن ، سلماني شدن ، سلماني.

Barbette

(دراستحكامات) تپه هاي خاكي كه توپها را بر ان قرارميدهند، (دركشتي جنگي) سنگري كه از انجاتوپها را اتش ميكنند.

Keyword

Criteria