Farsi Dictionary

Armor

(نظ.) زره ، جوشن ، سلا ح ، زره پوش كردن ، زرهي كردن.

Armorer

اسلحه ساز، نگهبان اسلحه ، زراد.

Armorial

اسلحه اي ، زرهي.

Armory

اسلحه خانه ، قورخانه ، زراد خانه ، (امر.) كارخانه ء اسلحه سازي.

armored

زره پوش

Keyword

Criteria