Farsi Dictionary

Ae

(د.گ.) يك.

Aegean

مربوط بدرياي اژه ، اژه.

Aegis

سپر، پرتو، ظل.

Aegisthus

فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق كليتمنسترا(Clytemnestra).

Aeneas

(افسانه ء يوناني) فرزند افروديت و انكسيس (Anchises) كه تروا (Tory) را ترك كرد.

Aeolian

منسوب به اءولوس (Aeolus) خداي بادها.

Aeolian harp

(مو.) الت موسيقي بادي شبيه بجعبه.

Aeolotropic

(فيزيك) داراي خواص متعدد(مانند سرعت سير نور، قابليت هدايت گرما و برق و فشار درجهات مختلف)، چند شكلي ، داراي خواص چند جانبه.

Aeolus

رب النوع باد، پادشاه تسالي يونان.

Aeon

اعصار متمادي ، قرن بي انتها، قرن ازلي ، (م.م.) ابديت.

Aeonian

جاوداني.

Aeonic

جاوداني.

Aerate

هوا دادن ، در تحت تاثير(شيميايي) هوا دراوردن.

Aerator

هوا دهنده ، دستگاه بخور.

Aerial

انتن هوايي راديو، هوايي.

Aerialist

بندباز.

Aerie

لا نه ء پرنده بر روي صخره ء مرتفع ، اشيانه ء مرتفع ، خانه ء مرتفع.

Aeriferous

هوادار، هوابر.

Aerification

تهويه ، هوا دادن ، هوا خوردن.

Aeriform

هوا مانند، پوچ.

Aerify

تبديل به هوا كردن ، به بخار يا گاز تبدبل كردن.

Aerily

بطور هوايي ، هواسان.

Aero

مربوط به پرواز يا هواپيما.

Aeroballistics

فن پرتاب گلوله يا موشك در فضا.

Aerobatics

عمليات اكروباتي با هواپيما يا هواپيماي بدون موتور.

Aerobe

ميكروب هوازي.

Aerobic

هوايي ، هوازي.

Aerobiosis

هوازي ، هوازيستي.

Aerodrome

فرودگاه هواپيما، پروازگاه.

Aerodynamic

مربوط به مبحث حركت گازها و هوا.

Aerodynamicist

متخصص در علم حركت گاز و هوا.

Aerodynamics

مبحث حركت گازها و هوا، علم مربوط به حركت اجسام در گازها و هوا.

Aerodyne

هواپيماي موتوري.

Aerogram

نامه ء هوايي ، نامه ء مخصوص پست هوايي ، هوانامه.

Aerogramme

نامه ء هوايي ، نامه ء مخصوص پست هوايي ، هوانامه.

Aerographer

(ن.د.) شخصي كه وضع هوا و امواج را به كشتي گزارش ميدهد، هواشناسي كشتي.

Aerolite

شهاب سماوي ، شهاب ثاقب ، شخانه.

Aerological

وابسته بهواشناسي.

Aerologist

هواشناس.

Aerology

هواشناسي ، جوشناسي.

Aeromechanic

مكانيك هواپيما، مربوط به مكانيك هواپيمايي.

Aeromechanics

فن مكانيك هواپيمايي.

Aeromedicine

(طب) قسمتي از طب كه درباره ء بيماريها و اختلا لا ت ناشي از پرواز گفتگو ميكند.

Aerometer

چگالي سنج ، دستگاه اندازه گيري چگالي و جرم هوا.

Aeronaut

هوانورد، خلبان.

Aeronautic

مربوط به دانش هوانوردي.

Aeronautical

مربوط به دانش هوانوردي.

Aeronautics

دانش هوانوردي.

Aeroneurosis

(طب) اختلا لا ت عصبي فضانوردان در اثر تحريك و هيجان(مانند التهاب و دل درد واسهال و غيره).

Aeroplane

(airplane=) هواپيما، طياره.

Aerosol

تعليق مايع يا جسم بصورت گرد و گاز در هوا.

Aerospace

جو زمين ، فضاي ماوراء جو.

Aerosphere

جو، اتمسفر، كره ء هوا.

Aerostatics

مبحث مطالعه ء اجسام ساكن و مايعات و گازها در هوا.

Aery

(aerie=) هوايي.

Aesthete

(esthete=) طرفدار صنايع زيبا، جمال پرست.

Aesthetic

وابسته به زيبايي ، مربوط به علم (محسنات)، ظريف طبع.

Aestheticism

زيبايي گرايي ، زيبايي پرستي ، علا قمندي به هنرهاي زيبا

Aesthetics

زيبايي شناسي ، زيبايي گرايي ، مبحث (هنرهاي زيبا).

Aestival

(estival=) تابستاني ، ناخوشي تابستاني.

Aestivate

تابستان را گذراندن ، (ج.ش.) رخوت تابستاني داشتن ، تابستان را بحال رخوت گذراندن.

Aestivation

نهاد، (ج.ش.) تابستان گذراني ، رخوت تابستاني.

aerated

هوادهي

aeration

هوادهي

aerially

هوايي

aerobics

ايروبيک

Keyword

Criteria