Farsi Dictionary

Acr

پيشونديست مشتق از كلمه يوناني -Akro يا -Akr كه بمعني (بالا ي) و (انتهايي) و (ارتفاعي) و (نهايي) ميباشد و با كلمات تركيب ميشود مانند: Carpous-Acro كه بمعني ' داراي ميوه در راس ' است.

Acranial

(ج.ش.) بدون كاسه ء سر، بي جمجمه.

Acrasy

(طب) بي اعتدالي در مصرف مشروبات الكلي و غيره ، شدت ، تندي.

Acraturesis

(طب) ناتواني در دفع ادرار.

Acre

جريب فرنگي (برابر با 06534 پاي مربع و يا در حدود 7404 متر مربع) براي سنجش زمين ، (م.م.) زمين.

Acre foot

يك جريب اب (5/3321 متر مكعب اب).

Acre inch

21/1 يك جريب اب.

Acre shop

حق الا رض.

Acreage

وسعت زمين به جريب.

Acrid

دبش ، گس ، تند، سوزاننده ، (مج.) زننده ، تند خو.

Acrimonious

تند، زننده ، سوزان.

Acrimony

تندي ، شدت ، رنجش.

Acritical

(طب) غير بحراني.

Acro

پيشونديست مشتق از كلمه يوناني -Akro يا -Akr كه بمعني (بالا ي) و (انتهايي) و (ارتفاعي) و (نهايي) ميباشد و با كلمات تركيب ميشود مانند: Carpous-Acro كه بمعني ' داراي ميوه در راس ' است.

Acrobacy

بند بازي.

Acrobat

بند باز يا اكروبات ، (مج.) سياست باز.

Acrobatics

بند بازي.

Acrobystitis

(طب) ورم پوست ذكر (zakar).

Acrocephalia

جمجمه ء هرمي شكل.

Acrocephalic

(طب) داراي جمجمه ء هرمي شكل(بطور غير طبيعي).

Acrocephaly

جمجمه ء هرمي شكل.

Acrochordon

زگيل دار، داراي زگيل اويزان ، (طب) زگيل پهن كوچك.

Acroesthesia

(طب) افزايش حساسيت اعضاي انتهايي.

Acrogamy

(گ.ش.) جايگيري تخم در انتهاي كيسه ء جنيني.

Acrogenous

از انتها رسته ، از طرف سر رشد كننده.

Acrography

گچ كاري برجسته ، گچ بري.

Acrolith

مجسمه اي كه سر و دست و پاي ان سنگي و بقيه اش چوب باشد.

Acrology

مبحث شناسايي ريشه و اشتقاق حروف الفباء.

Acromastitis

(طب.) اماس نوك پستان.

Acromegaly

(طب) رشد بيش ازاندازه ء سر و دست و پا در اثر ترشح زياد غده ء (هيپوفيز).

Acrometer

(oleometer=) دستگاه سنجش وزن مخصوص روغن.

Acromion

(تش.) زاءده ء اخرمي استخوان كتف ، قله الكتف.

Acromphalus

(طب) برجستگي و زاءده ء غير طبيعي ناف.

Acron

(ج.ش.) قسمت قدامي حيوانات بنددار(مثل حشرات).

Acronarcotic

(طب) سوزاننده و خواب اور، محرق و منوم.

Acronical

(نج.) ظاهر شونده در غروب ، افولي ، شامگاهي.

Acronichal

(نج.) ظاهر شونده در غروب ، افولي ، شامگاهي.

Acronym

كلمه ايكه از حرف اول كلمات ديگري تركيب شده باشد(مانند radar كه از كلمات ranging and detecting radio ساخته شده).

Acronym

سر نام.

Acrophobia

(طب) ترس از بلندي.

Acrophony

صداي حرف اول كلماتي كه معرف خود ان كلمه باشد مانند صداي a در الف(aleph).

Acropodium

(ج.ش.) سطح فوقاني پاي پرندگان ، پايه ء مجسمه.

Acropolis

دژ، قلعه(در شهرهاي قديمي يونان)، نام دژ معرف اتن(در يونان).

Acroscopic

(گ.ش.) متوجه به بالا ، صعودي.

Acrosome

زبر تن ، (ج.ش.) برجستگي قدامي سلول جنسي نر.

Acrospire

(گ.ش.) گياهك دانه ، نخستين جوانه ء دانه ، جوانه زدن.

Acrospore

(گ.ش.) هاگ انتهايي.

Across

سرتاسر، ازاين سو بان سو، درميان ، ازعرض ، ازميان ، ازوسط، ازاين طرف بان طرف.

Across the board

شامل تمام طبقات ، يكسره ، سرجمع.

Acrostic

جدول شعر كوتاهي كه حرف اول و وسط و اخر بندهاي ان با هم عبارتي را برساند، جابجاشونده ، نامنظم ، منكسر، توشيحي ، موشح(به distich مراجعه شود).

Acroter

انتهاي پايه ء مجسمه ، كنگره هاي زينتي عمارات.

Acroterium

يكي از زواياي رءوس مثلثي شكل سردر عمارت.

Acrotic

(طب) سطحي ، رويي ، بيروني ، خارجي.

Acrotism

(طب) فقدان ضربان يا تپش.

Acrylic acid

(ش.) اسيداكريليك.

acres 

هکتار

across from the

در سراسر

Acrylic

آکريليک

acrylics

اکريليک

Keyword

Criteria