Farsi Dictionary

Unit

واحد، ميزان ، يگان ، شمار، يك دستگاه ، فرد، نفر، عدد فردي.

Unit

واحد، يكه.

Unit

واحد، يكه.

Unit distance

با فاصله واحد.

Unit distance

با فاصله واحد.

Unit record

تك مدركي.

Unit record

تك مدركي.

Unitage

يك واحد، برحسب ، يگان.

Unitarian

(unitary =) موحد، پيرو توحيد، يكتاپرست ، توحيد گراي

Unitarianism

توحيد گرايي ، وحدت گرايي ، اعتقاد بوحدت وجود، يكتا پرستي.

Unitary

(unitarian) موحد، پيرو توحيد، يكتاپرست ، توحيد گراي

Unite

بهم پيوست ، متحد كردن ، يكي كردن ، متفق كردن ، وصلت دادن ، تركيب كردن ، سكه قديم انگليسي.

United states

ايالا ت متحده.

Unitive

متحد كننده ، موجد اتحاد.

Unitize

بصورت يك واحد يايگان دراوردن.

Unity

يگانگي ، پيوستگي ، وحدت ، شركت ، اشتراك ، شماره يك ، واحد.

Unity

يگانگي ، وحدت ، واحد.

Unity

يگانگي ، وحدت ، واحد.

united nation

سازمان ملل متحد

united nations

ملل متحد

units

واحد

Units of measurement

واحدهاي اندازه گيري

Keyword

Criteria