Farsi Dictionary

Tug

بزحمت كشيدن ، بازوركشيدن ، تقلا كردن ، كوشيدن ، كشش ، كوشش ، زحمت ، تقلا ، يدك كش.

Tugger

يدك كش ، كسيكه كوشش وتقلا ميكند، وسيله نقاله.

tugboat

کشتي يدک کش

Keyword

Criteria