Farsi Dictionary

Tree

درخت ، شجر، قالب كفش ، چوبه دار، شجره النسب ، درخت كاشتن ، بدرخت پناه بردن ، بشكل درخت شدن ، (ز.ع.) درتنگنا قرا ردادن.

Tree

درخت.

Tree farm

محوطه درخت كاري جنگل (براي استفاده تجارتي)، خزانه درخت.

Tree house

خانه بالا ي درخت.

Tree of heaven

(گ.ش.) درخت عرعر.

Tree structure

ساخت درختي.

Tree surgeon

ويژه گر برش و قطع بخشهاي بيماري زده يا پوسيده درختان.

Tree surgery

تشريح علمي درخت.

Treehopper

(ج.ش.) زنجره درختي.

Treeless

بي درخت.

Treenail

(trenail=) ميخ بزرگ چوبي ، با ميخ چوبي يا گوه بهم كوبيدن.

Treetop

نوك درخت.

tree line

رديف درخت

Keyword

Criteria