درخت ، شجر، قالب كفش ، چوبه دار، شجره النسب ، درخت كاشتن ، بدرخت پناه بردن ، بشكل درخت شدن ، (ز.ع.) درتنگنا قرا ردادن.
درخت.
محوطه درخت كاري جنگل (براي استفاده تجارتي)، خزانه درخت.
خانه بالا ي درخت.
(گ.ش.) درخت عرعر.
ساخت درختي.
ويژه گر برش و قطع بخشهاي بيماري زده يا پوسيده درختان.
تشريح علمي درخت.
(ج.ش.) زنجره درختي.
بي درخت.
(trenail=) ميخ بزرگ چوبي ، با ميخ چوبي يا گوه بهم كوبيدن.
نوك درخت.
رديف درخت
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains