Farsi Dictionary

Treat

رفتار كردن ، مورد عمل قرار دادن ، بحث كردن ، سروكار داشتن با، مربوط بودن به ، مهمان كردن ، عمل اوردن ، درمان كردن ، درمان شدن ، خوراك رايگان ، چيز لذت بخش.

Treat

رفتار كردن ، تلقي كردن ، مورد عمل قرار دادن.

Treatable

رام ، نرم ، تعليم بردار، قابل درمان ، قابل بحث.

Treater

طرف معامله ، مذاكره كننده ، طرف گفتگو.

Treatise

رساله ، مقاله ، شرح ، دانش نويسه ، توضيح.

Treatment

رفتار، معامله ، معالجه ، طرز عمل ، درمان.

Treatment

رفتار، تلقي ، طرز عمل.

Treaty

پيمان ، معاهده ، قرار داد، پيمان نامه ، عهد نامه.

treated

درمان

Keyword

Criteria