ضره ، زخم ، اسيب ، ضربه روحي روان اسيب ، روان زخم.
وابسته به روان زخم ، زخمي ، جراحتي ، ضربه اي.
روان زخم ، (طب) ضربه ، تصادم ، اثر ضربت ، ضغطه.
دچار روان زخم كردن ، با ضرب وجرح مشروب ساختن ، معذب كردن.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains