Farsi Dictionary

Trauma

ضره ، زخم ، اسيب ، ضربه روحي روان اسيب ، روان زخم.

Traumatic

وابسته به روان زخم ، زخمي ، جراحتي ، ضربه اي.

Traumatism

روان زخم ، (طب) ضربه ، تصادم ، اثر ضربت ، ضغطه.

Traumatize

دچار روان زخم كردن ، با ضرب وجرح مشروب ساختن ، معذب كردن.

Keyword

Criteria