Farsi Dictionary

Transport

ترابري كردن ، بردن ، حمل كردن ، نقل وانتقال دادن ، نفي بلد كردن ، از خود بيخودشدن ، از جا در رفتن ، باركش ، حمل ونقل ، وسيله نقليه ، ترابري.

Transport

حمل كردن ، حامل.

Transportability

قابليت حمل ، ترابرپذيري.

Transportable

قابل حمل ونقل ، ترابرپذير.

Transportation

ترابري ، حمل ونقل ، باركشي ، تبعيد، انتقال.

Transportation

ترابري ، حمل و نقل.

Transporter

ترابرگر، انتقال دهنده ، منتقل كننده ، دستگاه ناقله ، ناقل.

Keyword

Criteria