Farsi Dictionary

Transfer

ورابري ، ورابردن ، انقال دادن ، واگذار كردن ، منتقل كردن ، انتقال واگذاري ، تحويل ، نقل ، سند انتقال ، انتقالي.

Transfer

انتقال ، واگذاري ، انتقال دادن.

Transfer check

مقابله ، انتقال.

Transfer function

تابع انتقال.

Transfer instruction

دستور العمل انتقال.

Transfer interpreter

مفسر انتقال.

Transfer medium

رسانه انتقال.

Transfer operation

عمل انتقال.

Transfer time

زمان انتقال ، مدت انتقال.

Transferable

انتقال پذير، قابل واگذاري.

Transferable

انقال پذير، قابل انتقال ، قابل ورابري.

Transferee

تحويل گيرنده ، منتقل اليه ، متصالح.

Transference

انتقال ، واگذاري ، نقل ، تحويل ، حواله ، ورابري.

Transferential

انتقالي.

Transferor

دهنده ، منتقل كننده ، مصالح ، انتقال دهنده.

Transferred

انتقال يافته ، واگذار شده.

Transferrer

انتقال دهنده.

Keyword

Criteria