Transfer |
ورابري ، ورابردن ، انقال دادن ، واگذار كردن ، منتقل كردن ، انتقال واگذاري ، تحويل ، نقل ، سند انتقال ، انتقالي. |
Transfer |
انتقال ، واگذاري ، انتقال دادن. |
Transfer check |
مقابله ، انتقال. |
Transfer function |
تابع انتقال. |
Transfer instruction |
دستور العمل انتقال. |
Transfer interpreter |
مفسر انتقال. |
Transfer medium |
رسانه انتقال. |
Transfer operation |
عمل انتقال. |
Transfer time |
زمان انتقال ، مدت انتقال. |
Transferable |
انتقال پذير، قابل واگذاري. |
Transferable |
انقال پذير، قابل انتقال ، قابل ورابري. |
Transferee |
تحويل گيرنده ، منتقل اليه ، متصالح. |
Transference |
انتقال ، واگذاري ، نقل ، تحويل ، حواله ، ورابري. |
Transferential |
انتقالي. |
Transferor |
دهنده ، منتقل كننده ، مصالح ، انتقال دهنده. |
Transferred |
انتقال يافته ، واگذار شده. |
Transferrer |
انتقال دهنده. |