Farsi Dictionary

Trail

بدنبال كشيدن ، بدنبال حركت كردن ، طفيلي بودن ، دنباله دار بودن ، دنباله داشتن ، اثر پا باقي گذاردن ، پيشقدم ، پيشرو، دنباله.

Trail run

رانش ازمايشي.

Trailblazer

پيشقدم ، پيشگام.

Trailer

گياهي كه بزمين يا در و ديوار ميچسبد، يدك دوچرخه ياسه چرخه ياواگن ، ترايلر، اتومبيل يدك كش ، يدك ، ردپاگير، باترايلر حمل كردن.

Trailer

پشت بند.

Trailer camp

(park trailer، court trailer) محل استقرار ترايلربا اتاقهاي چرخدار متصل به وساءط نقليه.

Trailer card

كارت پشت بند.

Trailer court

(park trailer، camp trailer) محل استقرار ترايلر با اتاقهاي چرخدار متصل به وساءط نقليه.

Trailer label

برچسب پشت بند.

Trailer park

(court trailer، camp trailer) محل استقرار ترايلر با اتاقهاي چرخدار متصل به وساءط نقليه.

Trailer record

مدرك پشت بند.

Trailerite

ساكن اتاقهاي متحرك بوسيله وساءط نقليه.

Trailing edge

انتهاي تيغه پروانه موتور وغيره.

Trailing edge

لبه پشتي.

Trailng

پشتي ، عقبي.

trailing

عقبي - به دنبال کشيدن

Keyword

Criteria