Farsi Dictionary

Traffic

(traffick=) شد وامد، امد وشد، رفت وامد، عبو ومرور،وساءط نقليه ، داد وستدارتباط، كسب ، كالا ، مخابره ، امد وشد كردن ، تردد كردن.

Traffic

عبور و مرور.

Traffic court

دادگاه تخلفات رانندگي.

Traffic island

بلندي وسط خيابان مخصوص توقف پياده رو.

Traffic signal

علا ءم مخصوص عبور وساءط نقليه ، چراغ راهنمايي.

Traffick

(traffic=) شد وامد، امد وشد، رفت وامد، عبو ومرور، وساءط نقليه ، داد وستدارتباط، كسب ، كالا ، مخابره ، امد وشد كردن ، تردد كردن.

Trafficker

تاجر، سوداگر، كاسب ، دكان دار، پشت هم انداز، دسيسه.

traffic jam 

ترافيک - راه بندان

traffic light

چراغ راهنمايي ترافيک

Keyword

Criteria