Farsi Dictionary

Trade

سوداگري ، بازرگاني ، تجارت ، داد وستد، كسب ، پيشه وري ،كاسبي ، مسير، شغل ، حرفه ، پيشه ، امد ورفت ، سفر، ازار،مزاحمت ، مبادله كالا ، تجارت كردن با، داد وستد كردن.

Trade

بازرگاني ، حرفه ، داد و ستد كردن ، مبادله كردن.

Trade acceptance

برات قبولي.

Trade discount

تخفيف عمده از طرف توليد كننده به خريدار.

Trade in

مبادله كردن ، مبادله.

Trade name

نام تجارتي.

Trade off

سبك و سنگين كردن.

Trade school

مدرسه حرفه اي.

Trade union

اتحاديه اصناف ، اتحاديه صنفي.

Trade unionism

پيروي از اصول وروشهاي اتحاديه اصناف.

Trade unionist

عضو اتحاديه صنفي.

Trademark

علا مت تجارتي ، علا مت تجارتي گذاشتن.

Trader

بازرگان ، سوداگر.

Tradescantia

(گ.ش.) برگ بيدي.

Tradesfolk

تاجر، سودا گر.

Tradesman

كاسب ، سوداگر، دكان دار، افزارمند، پيشه ور.

Tradespeople

سوداگران ، تجار، دكانداران ، كسبه.

trade-off

سبک و سنگين کردن

tradeoff

معاوضه - سبک و سنگين کردن

Keyword

Criteria