Farsi Dictionary

Tot

اشغال ، عدد، جمع ، سرجمع ، حاشيه نويسي ، يادداشت مختصر، مبلغ ، جمع بستن ، بچه كوچك.

Total

كل ، كلي ، تام ، مطلق ، مجموع ، جمع ، جمله ، سرجمع ، حاصل جمع ، جمع كردن ، سرجمع كردن.

Total

كل ، جمع كل ، كامل.

Total function

تابع كامل.

Totalisator

ماشين جمع زني ، ماشين ثبت شرط بندي اسب دواني.

Totalism

(totalitarianism=) رژيم حكومت متمركز در يك قدرت مركزي.

Totalitarian

يكه تاز، وابسته بحكومت يكه تازي ، داراي حكومت مطلقه وديكتاتوري.

Totalitarianism

(totalism=) رژيم حكومت متمركز در يك قدرت مركزي.

Totalitarianize

تبديل بحكومت يكه تاز كردن ، بصورت حكومت مطلقه و استبدادي اداره كردن.

Totality

كليت ، كلي ، مقدار كلي ، تماميت ، مجموع.

Totalizator

ماشين جمع زني ، ماشين ثبت شرط بندي اسب دواني.

Totalize

كلي كردن ، كامل كردن ، جمع زدن.

Totalizer

ماشين جمع زني ، ماشين ثبت شرط بندي اسب دواني.

Totally

سربسر، جمعا، بطور سرجمع ، رويهمرفته ، كاملا ، كلا.

Totaquina

داروي ضد مالا ريا مركب از گنه گنه وتركيبات ديگران.

Totaquine

داروي ضد مالا ريا مركب از گنه گنه وتركيبات ديگران.

Tote

باربردن ، حمل ونقل كردن ، سوق دادن ، جمع كردن ، مجموع ، برپشت حمل كردن.

Tote road

جاده مخصوص حمل لوازم و ذخاير به محلي.

Totem

توتم ، روح محافظ شخص ، درخت يا جانوري كه سرخ پوستان حفظ وحامي روحاني خود دانسته واز تجاوز بدان ياخوردن گوشت ان خودداري مي كردند، روح ياجانورحامي شخص.

Totem pole

تير يا چوبي كه نقوش جانوران محافظ قبايل مختلف سرخ پوستان روي ان منقوش بوده.

Totemic

وابسته به توتم.

Totemism

توتم پرستي.

Totemist

(totemite=) معتقد بوجود روح حافظ يك قوم يا قبيله.

Totemistic

وابسته به توتم.

Totemite

(totemist=) معتقد بوجود روح حافظ يك قوم يا قبيله.

Toter

نقل وانتقال دهنده.

Tother

ديگري ، دومي ، دوم ، بعدي ، ديگر، نفر بعدي.

Totipotency

قدرت توليد وايجاد يك ارگانيسم از يك جزء ان.

Totipotent

داراي قدرت توليد يك ارگانيسم از يك جزء ان.

Totter

ترديد كردن ، پس و پيش رفتن ، تلو تلو خوردن ، متزلزل شدن.

Tottery

لرزان ، مرتعش ، متزلزل ، ناپيدار، سست.

Totty

ناپايدار، سست ، لزان ، مرتعش ، بچه.

Keyword

Criteria