Farsi Dictionary

Tip

پول چاي ، انعام ، اطلا ع منحرمانه ، ضربت اهسته ، نوك گذاشتن ، نوك داركردن ، كج كردن ، سرازير كردن ، يك ورشدن ، انعام دادن ، محرمانه رساندن ، نوك ، سرقلم ، راس ، تيزي نوك چيزي.

Tip off

اخطار، اطلا ع نهاني.

Tip top

بالا ترين درجه ، اوج ، بهترين ، اعلي درجه.

Tipcat

بازي الك دولك ، كلا ه نوك تيز.

Tipper

انعام دهنده ، كج كننده ، واژگون كننده ، تخليه كننده.

Tippet

خز دور گردن وسردست ، گردن پوش.

Tipple

داءم الخمر بودن ، ميگساري كردن ، هميشه نوشيدن ، مست كردن ، مشروب ، نوشابه.

Tippler

ميگسار، داءم الخمر، نوشابه فروش.

Tipsiness

مستي ، لولي ، سرخوشي.

Tipstaff

عصاي سرفلزي ، چماق دار، يساول.

Tipster

فروشنده اسرار واطلا عات محرمانه ، خبرچي.

Tipstock

قنداق جدا شونده تفنگ يا اسلحه.

Tipsy

لول ، لول شدن ، مست ، تلوتلو خور.

Tiptoe

بانوك پا راه رفتن ، نوك پنجه.

tip of the iceberg

نوک کوه يخ

tipping

اوج

tips

راهنمايي

Keyword

Criteria