Farsi Dictionary

Time

وقت ، زمان ، گاه ، فرصت ، مجال ، (درجمع) زمانه ، ايام ، روزگار، مد روز، عهد، مدت ، وقت معين كردن ، متقارن ساختن ، مرور زمان را ثبت كردن ، زماني ، موقعي ، ساعتي.

Time

زمان ، هنگام ، وقت ، مدت.

Time bill

سفته مدت دار، برنامه حركت قطار.

Time capsule

محفظه محتوي اثار تاريخي وفرهنگي.

Time card

كارتي كه ساعت حضور وغياب كارگر روي ان قيد ميشود، گاه برگ.

Time chart

جدول تطبيق ساعات نصف النهارات مختلف.

Time clock

ساعتي كه زمان ورود وخروج كارمندان را ثبت ميكند، گاه ساعت.

Time constant

ثابت زماني.

Time dependent

وابسته به زمان.

Time deposit

سپرده ء بانكي مدت دار.

Time division multiplex

تسهيم زماني.

Time draft

برات مدت دار.

Time exposure

مدت بازماندن ديافراگم دوربين عكاسي.

Time honored

مورد احترام بعلت قدمت.

Time killer

وقت تلف كن ، وقت كش.

Time lapse

مرور زمان ، گاه گذشت.

Time limit

حد زماني.

Time loan

وام مدت دار، گاه وام.

Time lock

قفل ساعتي ، گاه قفل.

Time money

وام مدت دار.

Time note

سند يا قبض مدت دار.

Time out

ساعت غيبت كارگر، وقفه ، فاصله ، ايست ، (درورزش) تايم ، مهلت.

Time saver

صرفه جويي كننده در وقت ، گاه اندوز.

Time scale

مقياس زماني.

Time sharing

اشتراك وقت.

Time sheet

ورقه ثبت ساعات كار.

Time zone

منطقه جغرافيايي داراي ساعت يا نصف النهار معيني.

Timeer

زمان سنج.

Timekeeper

كارمند ثبت اوقات ، وقت نگهدار، گاه نگهدار.

Timeless

نامناسب ، بي انتها.

Timely

بموقع ، بهنگام ، بجا، بوقت ، بگاه.

Timeous

(timous) (اسكاتلند) بموقع ، بجا، بهنگام ، زود.

Timepiece

ساعت ، گاه شمار.

Timer

كسي كه وقت را نگه مي دارد، ساعت.

Timeshare

اشتراكي كردن وقت.

Timeshared

با وقت اشتراكي.

Timetable

گاه فهرست ، صورت اوقات ، برنامه ساعات كار، جدول ساعات كار.

Timework

كار از روي مقاطعه.

Timeworn

كهنه ، قديمي ، فرسوده.

time intensive

زمان فشرده

time-wise

از نظر زماني

timelessness

بي زماني

timeline

جدول زماني

timelines

جدول زماني

timeout

فاصله

times

چند بار

timescale

زمانبندي

timestamps

برچسب زماني

Keyword

Criteria