بي نتيجه گذاردن ، خنثي كردن ، حاءل كردن ، عقيم گذاردن ، مخالفت كردن با، انسداداريب ، كج ، در سرتاسر (چيزي) ادامه دادن يا كشيدن.
باطل كننده ، خنثي كننده ، مسدود كننده.
بطور اريب ، بطور متقاطع ، اريب ، متقاطع.
خنثي کردن - عقيم کردن
خنثي
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains