Farsi Dictionary

Thru

(through=) از ميان ، از وسط، از توي ، بخاطر، بواسطه ، سرتاسر، از اغاز تا انتها، كاملا ، تمام شده ، تمام.

Thrum

ريشه ، ته نخ ، ريشه يانخ اويخته ، صداي تپ تپ يا زدن روي ميز، ريشه دار، مضراب زدن ، اندك ، زرزركردن (درساز)، روي ميز زدن.

Thrush

باسترك ، (طب) برفك.

Thrust

فرو كردن ، انداختن ، پرتاب كردن ، چپاندن ، سوراخ كردن ،رخنه كردن در، بزور بازكردن ، نيرو، فشار موتور، نيروي پرتاب ، زور، فشار.

thrusts 

ميله

Keyword

Criteria