Through |
(thru=) از ميان ، از وسط، از توي ، بخاطر، بواسطه ، سرتاسر، از اغاز تا انتها، كاملا ، تمام شده ، تمام. |
Through |
ازميان ، از طريق ، بواسطه ، در ظرف ، سرتاسر. |
Throughither |
(throughother) دستپاچه ، پريشانحال. |
Throughother |
(throughither) دستپاچه ، پريشانحال. |
Throughout |
سراسر، تماما، از درون و بيرون ، بكلي. |
Throughput |
توان عملياتي ، حاصل كار. |