Farsi Dictionary

Thimble

انگشتانه ، لوله فلزي كوتاه.

Thimbleberry

(گ.ش.) تمشك امريكايي داراي ميوه انگشتي شكل.

Thimbleful

باندازه يك انگشتانه ، يك خرده ، يك جرعه.

Thimblerig

شعبده بازي كردن ، (بوسيله فنجان بازي) گول زدن ، فريب دادن ، مغبون كردن.

Thimblerigger

فنجان باز، مهره باز، شعبده باز، فريبكار.

Thimbleweed

(گ.ش.) شقايق نعمان ، شبدر چمني.

Keyword

Criteria