Farsi Dictionary

Thermograph

گرمانما، گرماسنج خودكمار، دمانما.

Thermographer

كسي كه گرماسنجي كند، دمانگار.

Thermographic

وابسته به گرما سنجي يا دمانگاري.

Thermography

دمانگاري ، گرمانگاري.

Keyword

Criteria