Farsi Dictionary

Tend

نگهداري كردن از، وجه كردن ، پرستاري كردن ، مواظب بودن ، متمايل بودن به ، گرايش داشتن.

Tend

گراييدن ، ميل كردن.

Tendance

توجه ، مراقبت ، مواظبت ، پرستاري ، حضور.

Tendency

گرايش ، تمايل ، ميل ، توجه ، استعداد، زمينه ، علا قه مختصر.

Tendency

گرايش ، تمايل.

Tendentious

(tendencious=) داراي گرايش ويژه وعمدي ، متمايل ، متوجه ، رسيدگي كننده.

Tender

نازك ، حساس ، لطيف ، دقيق ، ترد ونازك ، باريك ، محبت اميز، باملا حظه ، حساس بودن ، ترد كردن ، لطيف كردن ، انبار، اراءه دادن ، تقديم كردن ، پيشنهاد، پول رايج ، مناقصه ومزايده.

Tender

مناقصه ، پيشنهاد دادن.

Tender minded

داراي فكر حساس ، رقيق القلب ، مهربان.

Tenderfoot

پيش اهنگ تازه كار، (مغرب امر.) ادم تازه وارد، تازه كار.

Tenderhearted

(tenderhefted) دل نازك ، دل رحيم.

Tenderhefted

(tenderhearted) دل نازك ، دل رحيم.

Tenderization

ترقيق ، نازك سازي.

Tenderize

حساس كردن ، ترد كردن ، خواباندن گوشت (درماست وغيره) براي ترد ونازك كردن ان.

Tenderloin

گوشت پشت مازو.

Tendinous

بي مانند، وتري ، پي دار، گوشت پوره دار.

Tendon

(درگوشت) پوره ، (تش) پي ، وتر، زردپي ، (درجمع) اوتار.

Tendresse

دلسوزي ، رقت ، مهرباني ، شفقت ، ترد.

Tendril

پيچك ، ريشه پيچك.

tend to

تمايل به

Tended

تمايل

tenderly

به نرمي

tenderness

دلسوزي - شفقت - نرمي

tenders

مناقصات

Keyword

Criteria