Tend |
نگهداري كردن از، وجه كردن ، پرستاري كردن ، مواظب بودن ، متمايل بودن به ، گرايش داشتن. |
Tend |
گراييدن ، ميل كردن. |
Tendance |
توجه ، مراقبت ، مواظبت ، پرستاري ، حضور. |
Tendency |
گرايش ، تمايل ، ميل ، توجه ، استعداد، زمينه ، علا قه مختصر. |
Tendency |
گرايش ، تمايل. |
Tendentious |
(tendencious=) داراي گرايش ويژه وعمدي ، متمايل ، متوجه ، رسيدگي كننده. |
Tender |
نازك ، حساس ، لطيف ، دقيق ، ترد ونازك ، باريك ، محبت اميز، باملا حظه ، حساس بودن ، ترد كردن ، لطيف كردن ، انبار، اراءه دادن ، تقديم كردن ، پيشنهاد، پول رايج ، مناقصه ومزايده. |
Tender |
مناقصه ، پيشنهاد دادن. |
Tender minded |
داراي فكر حساس ، رقيق القلب ، مهربان. |
Tenderfoot |
پيش اهنگ تازه كار، (مغرب امر.) ادم تازه وارد، تازه كار. |
Tenderhearted |
(tenderhefted) دل نازك ، دل رحيم. |
Tenderhefted |
(tenderhearted) دل نازك ، دل رحيم. |
Tenderization |
ترقيق ، نازك سازي. |
Tenderize |
حساس كردن ، ترد كردن ، خواباندن گوشت (درماست وغيره) براي ترد ونازك كردن ان. |
Tenderloin |
گوشت پشت مازو. |
Tendinous |
بي مانند، وتري ، پي دار، گوشت پوره دار. |
Tendon |
(درگوشت) پوره ، (تش) پي ، وتر، زردپي ، (درجمع) اوتار. |
Tendresse |
دلسوزي ، رقت ، مهرباني ، شفقت ، ترد. |
Tendril |
پيچك ، ريشه پيچك. |
tend to |
تمايل به |
Tended |
تمايل |
tenderly |
به نرمي |
tenderness |
دلسوزي - شفقت - نرمي |
tenders |
مناقصات |