Farsi Dictionary

Tail

دم ، دنباله ، عقب ، تعقيب كردن.

Tail

دم ، دنباله ، عقب.

Tail end

قسمت انتهايي ، قسمت نهايي ، انتها، دنباله.

Tail fin

باله دم ماهي.

Tail lamp

چراغ عقب اتومبيل.

Tail wind

(در هوا نوردي) بادوزان در عقب هواپيما.

Tailboard

تخته عقب گاري وكاميون براي تخليه بار.

Tailcoat

كت دامن گرد مخصوص مواقع رسمي.

Tailer

طفيلي ، جاسوس ، تعاقب كننده.

Tailgate

درب عقب اتومبيل ، دمراني كردن (يعني با فاصله كم وخطرناك دنبال ماشين ديگر حركت كردن).

Tailing

پس مانده ، تكه ، انتها، دنباله ، تعقيب.

Taille

فرم ، شكل ، شكل وساخت مجسمه(خياطي)، كمر، شكل ودوخت كمر.

Tailless

بي دم.

Taillight

چراغ عقب اتومبيل.

Tailor

خياط، دوزندگي كردن.

Tailor

درخور كردن ، مناسب كردن.

Tailor's chalk

گچ يا صابون خياطي مخصوص علا مت گذاري روي پارچه.

Tailored

در خور، مناسب.

Tailpiece

بخش اخر هر چيز، سيم گير، زه گير، ارايش ته فصل كتاب وغيره.

Tailspin

سقوط، زوال ، اضمحلا ل ، گيجي وبيهوشي ، سقوط كردن.

tailed 

دم

tailoring

خياطي - دوزندگي

tails

دم

Keyword

Criteria