ميخ سرپهن كوچك ، پونز، رويه ، مشي ، خوراك ، ميخ زدن ، پونز زدن ، ضميمه كردن.
ميخ زننده ، كوك زننده ، جوش دهنده.
اسباب ، لوازم كار، طناب وقرقره ، گلا ويز شدن با، نگاه داشتن ، از عهده برامدن ، داراي اسباب و لوازم كردن ، بعهده گرفتن ، افسار كردن.
چسبناك ، رنگ ورو رفته ، نخ نما، كهنه.
مقابله
زنگ ورو رفته
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains