Farsi Dictionary

Tabu

(taboo) تابو، حرام ، منع يا نهي مذهبي ، حرام شمرده.

Tabula rasa

مرحله فرضي فكري خالي از افكاروتخيلا ت ، فكر ساده وبدون تصور اطفال ، سپيد لوح.

Tabular

جدولي ، فهرستي ، تخته اي ، لوحي ، كوهميزي.

Tabular

جدولي.

Tabulate

جدول بندي كردن.

Tabulate

جدول بندي كردن ، فهرست كردن ، مسطح كردن ، تخت كردن ، تخت ومسطح ، هموار.

Tabulating

جدول بند، جدول بندي.

Tabulation

جدول بندي.

Tabulation

جدول بندي ، تنظيم بصورت جدول ، تسطيح.

Tabulator

(درمورد ماشين تحرير) جدول بند.

Tabulator

جدول بند، جدول نويس.

tabulated

جدول

Keyword

Criteria