(زمان ماضي فعل swim)، شناكرد.
مرتاض هندي ، رهبر مذهبي هندي ، مرشد.
سياه اب ، مرداب ، باتلا ق ، در باتلا ق فرو بردن ، دچار كردن ، مستغرق شدن.
جانور يا چيزي كه در مرداب فرو رود، ساكن مرداب ، كسيكه الوار را جمع اوري ميكند.
باتلا ق ، مرداب.
باتلا قي ، لجن زار.
غرق
مرداب
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains