Farsi Dictionary

Swag

تاب خوردن تلوتلو خوردن ، بنوسان دراوردن ، تاب دادن ، غارت ، گودال ، استخر، كوله پشتي.

Swage

قالب يا پرس اهنگري ، قالب ريزي كردن ، بشكل قالب در اوردن.

Swage block

قالب سوراخ سوراخ.

Swagger

خود فروشانه گام زدن ، با تكبر راه رفتن ، كبر فروشي ، خودستايي ، مغرور، (انگليس)شيك.

Swagger stick

چوب دستي كوچك ، باتون.

Swaggerer

متكبر.

Swagman

خريدار مال دزدي ، مسافر كوله پشتي دار.

Keyword

Criteria