تصويب كردن ، تصديق كردن ، صحه گذاردن ، ابونه شدن ، متعهد شدن ، تقبل كردن.
مشترك روزنامه وغيره ، امضا كننده.
مشترك ، اعانه دهنده.
خط متعلق به مشترك.
حلقه متعلق به مشترك.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains