Farsi Dictionary

Strike

زدن ، ضربت زدن ، خوردن به ، بخاطر خطوركردن ، سكه ضرب كردن ، اعتصاب كردن ، اصابت ، اعتصاب كردن ، اعتصاب ، ضربه ، برخورد.

Strike

ضربه زدن ، اعتصاب.

Strike off

بي زحمت ايجاد شدن ، بي زحمت درست كردن.

Strike out

از بازي خارج شدن ، وارد عمل شدن ، باطل كردن.

Strike up

نواخته شدن (سازوغيره)، نواختن.

Strike zone

(دربازي بيس بال) منطقه خط سير، سيرمجاز گوي چوگان زن.

Strikeless

بي ضربه ، بدون ضربت.

Striker

زننده ، ساعت زنگي ، اعتصاب كننده.

strike of

اعتصاب

strikes

اعتصاب

Keyword

Criteria