Strike |
زدن ، ضربت زدن ، خوردن به ، بخاطر خطوركردن ، سكه ضرب كردن ، اعتصاب كردن ، اصابت ، اعتصاب كردن ، اعتصاب ، ضربه ، برخورد. |
Strike |
ضربه زدن ، اعتصاب. |
Strike off |
بي زحمت ايجاد شدن ، بي زحمت درست كردن. |
Strike out |
از بازي خارج شدن ، وارد عمل شدن ، باطل كردن. |
Strike up |
نواخته شدن (سازوغيره)، نواختن. |
Strike zone |
(دربازي بيس بال) منطقه خط سير، سيرمجاز گوي چوگان زن. |
Strikeless |
بي ضربه ، بدون ضربت. |
Striker |
زننده ، ساعت زنگي ، اعتصاب كننده. |
strike of |
اعتصاب |
strikes |
اعتصاب |