Farsi Dictionary

Strap

بندركاب ، تسمه ركاب.

Strap

(.n):تسمه ، بند چرمي ، فيش ، تازيانه زني ، تسمه فلزي ، (.vi &.vt): باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن ، كشيدن ، تيز كردن (تيغ)، باتسمه اويختن.

Strap

تسمه.

Strapless

بي تسمه ، بي نوار (مخصوصا لباس بي يقه).

Strappado

مچ دستهاي مجرم را بر پشت او بستن واويختن وي از طناب (براي شكنجه).

Strapper

تازيانه زن ، تسمه كار، تسمه بند.

Strapping

ادم لا ت وبي پول ، تسمه زني ، تسمه زده.

straps

تسمه - بند

Keyword

Criteria