تنگ ، باريك ، دشوار، باب ، بغاز، تنگه ، در مضيقه ، در تنگنا، تنگنا.
تنگ كردن ، باريك كردن ، درتنگي ومضيقه گذاردن ، زور اوردن ، محدود كردن.
(straightjacket) ژاكت ويژه خفت كردن ديوانگان.
(straightlaced) باتور محكم بسته شده ، كرست بسته ، شكم بند دار، منحصر، محدود، درفشار.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains