Farsi Dictionary

Strait

تنگ ، باريك ، دشوار، باب ، بغاز، تنگه ، در مضيقه ، در تنگنا، تنگنا.

Straiten

تنگ كردن ، باريك كردن ، درتنگي ومضيقه گذاردن ، زور اوردن ، محدود كردن.

Straitjacket

(straightjacket) ژاكت ويژه خفت كردن ديوانگان.

Straitlaced

(straightlaced) باتور محكم بسته شده ، كرست بسته ، شكم بند دار، منحصر، محدود، درفشار.

Keyword

Criteria