Stink |
تعفن ، گند، بوي بد دادن ، بدبو كردن ، تعفن داشتن ، بد بودن. |
Stinkard |
جانور بدبو، ادم نفرت انگيز، متعفن. |
Stinkbug |
(ج.ش.) حشره بدبو، ساس ، خرچسونه. |
Stinker |
ادم متعفن وپست ، شخص نفرت انگيز. |
Stinking |
زننده ، بدبو، نفرت اور. |
Stinkpot |
بمب بدبو، غذاي بدبو، كوزه گلي ، اشغال دان. |
Stinks |
گند - تعفن - نامطلوب |