Farsi Dictionary

Stew

تاس كباب ، نگراني ، گرمي ، داغي ، اهسته جوشانيدن ، اهسته پختن ، دم كردن.

Steward

وكيل خرج ، پيشكار، مباشر، ناظر، مباشرت كردن.

Stewardess

ناظر خرج مونث ، مهماندار هواپيما.

Stewardship

نظارت ، نظارت خرج ، رفاقت ومعاونت ، مباشرت.

Stewpan

قابلمه تاس كباب پزي ، ظرف ابگوشت پزي ، ابگوشت پز.

Keyword

Criteria