Stereo |
مخفف واژه هاي (stereophonic، stereotype). |
Stereo chemistry |
مبحث شيمي فضايي. |
Stereo gram |
تصوير يانقش برجسته نما. |
Stereobate |
پي مريي وروي زمين ساختمان. |
Stereograph |
نوشته ياتصوير برجسته نما، برجسته نما كردن. |
Stereometric |
برجسته ، خط برجسته ، وابسته بترسيمات برجسته. |
Stereometric |
(درمورد جسم جامد) بسهولت قابل اندازه گيري. |
Stereophonic |
استروفونيك ، داراي دستگاه تقويت كننده صوت از سه جهت |
Stereophotography |
عكس برداري برجسته نما وسه بعدي. |
Stereopticon |
سينماي غير متحرك ، چراغ عكس ، شهر فرنگ. |
Stereoscope |
(stereoscopy=) جهان نما، دوربين يا عينك برجسته نما، مبحث اشكال برجسته. |
Stereoscopic |
برجسته بيني ، برجسته بين. |
Stereotapis |
جمد گرايي. |
Stereotype |
كليشه ، كليشه كردن ، با كليشه چاپ كردن ، يك نواخت كردن ، رفتار قالبي داشتن. |
Stereotyped |
(مج.) تقليد شده ، فاقد نبوغ وابتكار، داراي رفتار قالبي. |
Stereotypy |
كليشه ، كليشه كردن ، با كليشه چاپ كردن ، يك نواخت كردن ، رفتار قالبي داشتن. |
Stereotype |
کليشه - قالبي |
stereotypes |
کليشه |
stereotypical |
کليشه |