خراميدن ، قدم زدن وحركت كردن با احتياط، راه رفتن (ارواح وشياطين)، كمين كردن ، ساق ، ساقه ، پايه ، چيزي شبيه ساقه.
(ج.ش.) داراي چشمان جلو امده ، ورقلنبيده.
ساقه ساز، كسيكه ميخرامد.
اسب يا چيزي شبيه به ان كه شكارچي در پشت ان پنهان است ، (مج.)كانديداي نامزدشده براي ايجاد تفرقه در راي دهندگان ، وسيله استتار.
بيساقه.
باساقه ، ساقه دار.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains