Farsi Dictionary

Stake

ستون چوبي يا سنگي تزءيني ، ميخ چوبي ، گرو، شرط، شرط بندي مسابقه با پول روي ميزدر قمار، بچوب يا بميخ بستن ، قاءم كردن ، محكم كردن ، شرط بندي كردن ، شهرت خود رابخطر انداختن ، پول در قمار گذاشتن.

Stake driver

(ج.ش.) بوتيمار معمولي امريكايي ، تيركوب.

Stake truck

كاميون نرده دار.

Stakeholder

شرط بند، گروگذار، نگهدارنده بانك در قمار.

stakes

سهام

Keyword

Criteria