چوب بلند، تير، چوب پرچم ، ستاد ارتش ، كارمندان ، پرسنل ، افسران وصاحبمنصبان ، اعضاء ، هيلت ، با كارمند مجهز كردن وشدن.
كارمندان ، كاركنان.
نان يا چيزي شبيه ان ، مايه حيات.
(نظ.) افسر ستاد.
(نظ.) گروهبان دوم.
كارمند اداره ، مخبر روزنامه ، سردبير روزنامه.
نيروي انسادي
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains