Farsi Dictionary

Split

شكافتن ، دونيم كردن ، از هم جدا كردن ، شكاف ، نفاق ، چاك.

Split

ترك ، انشعاب ، دوبخشي ، شكافتن.

Split hair

موشكافي.

Split pea

(گ.ش.) نخود دولپه ، لپه.

Split personality

(ر.ش.) تعدد شخصيت ، شخصيت دو نيم.

Split second

قسمتي از ثانيه ، ان.

Split shift

تقسيم ساعات كار بدو يا چند قسمت.

Splitter

نفاق انداز، شكاف دهنده.

split up

تقسيم کردن

splitting

تقسيم

Keyword

Criteria