Farsi Dictionary

Splint

برامدگي كوچك ، توفال ، اهن نبشي ، خرد وقطعه قطعه كردن ،تراشه كردن ، تراشه ، نوار يا تراشه ايكه براي بستن استخوان شكسته بكار ميرود.

Splinter

باريكه چوب ، تراشه ، خرده شيشه ، تراشه كردن ، متلا شي شدن وكردن.

Splintery

تراشه وار، ريز ريز.

Keyword

Criteria