Spin |
فرفره ، چرخش (بدور خود)، (دور خود) چرخيدن ، ريسيدن ، رشتن ، تنيدن ، به درازاكشاندن ، چرخاندن. |
Spinach |
(spinage) (گ.ش.) اسفناج ، خوراك اسفناج. |
Spinage |
(spinach) (گ.ش.) اسفناج ، خوراك اسفناج. |
Spinal |
(spinally) وابسته به تيره پشت ، فقراتي ، پشتي ، صلبي. |
Spinal canal |
(تش.) مجراي ستون فقرات. |
Spinal column |
ستون فقرات ، تيره پشت ، ستون مهره. |
Spinal cord |
مغز تيره ، نخاع ، مغز حرام ، نخاع شوكي. |
Spinally |
(spinal) وابسته به تيره پشت ، فقراتي ، پشتي ، صلبي. |
Spindle |
دوك ، دوك نخ ريسي ، هرچيزي شبيه دوك ، دسته كوك ساعت ، رقاصك ساعت ، بشكل دوك درامدن ، دراز و باريك شدن. |
Spindly |
دوك وار. |
Spindrift |
موج لبريز دريا، برف يا غبار باد اورده. |
Spine |
تيره پشت ، ستون فقرات ، مهره هاي پشت ، تيغ يا برامدگي هاي بدن موجوداتي مثل جوجه تيغي. |
Spineless |
بي مهره ، بي جرات ، بدون ستون فقرات. |
Spinescent |
خاردار، مهره دار، نوك تيز، داراي تيره پشت. |
Spinet |
(مو.) سنتور چنگي ، پيانوي كوچك ، ارگ برقي كوچك. |
Spinner |
ريسنده ، نخ ريس ، نختاب ، تابنده ، عنكبوتي كه تار مي تند، كارگر ياماشين نخ ريسي. |
Spinneret |
تارريس ، نخ ريس. |
Spinney |
(spinny) بوته زار، بيشه درخت كوتاه. |
Spinning frame |
چهارچوب يا دستگاه نخ تابي. |
Spinning wheel |
چرخ نخ ريسي ، دوك نخ ريسي. |
Spinny |
(spinney) بوته زار، بيشه درخت كوتاه. |
Spinose |
(spiny) پوشيده شده از خارهاي زياد، دشوار، مهره مانند. |
Spinosity |
خارداري ، سيخ داري ، وضعيت غامض ، اشكال ، دشواري ، چيز نوك تيز. |
Spinous |
خارمانند، پراز خار، نامطلوب. |
Spinster |
دختر خانه مانده ، دختر ترشيده. |
Spinsterhood |
نخ ريسي ، ترشيدگي (زن)، خانه ماندگي. |
Spinsterish |
مثل دختر ترشيده. |
Spinule |
چرخ ريز، پيچ ريز، چرخ خاردار، خارهاي ريز چرخ وغيره |
Spiny |
(spinose) پوشيده شده از خارهاي زياد، دشوار، مهره مانند. |
spin off |
چرخش کردن |
spinning |
نخ ريسي |
spinoff |
رشته ها |