Farsi Dictionary

Spin

فرفره ، چرخش (بدور خود)، (دور خود) چرخيدن ، ريسيدن ، رشتن ، تنيدن ، به درازاكشاندن ، چرخاندن.

Spinach

(spinage) (گ.ش.) اسفناج ، خوراك اسفناج.

Spinage

(spinach) (گ.ش.) اسفناج ، خوراك اسفناج.

Spinal

(spinally) وابسته به تيره پشت ، فقراتي ، پشتي ، صلبي.

Spinal canal

(تش.) مجراي ستون فقرات.

Spinal column

ستون فقرات ، تيره پشت ، ستون مهره.

Spinal cord

مغز تيره ، نخاع ، مغز حرام ، نخاع شوكي.

Spinally

(spinal) وابسته به تيره پشت ، فقراتي ، پشتي ، صلبي.

Spindle

دوك ، دوك نخ ريسي ، هرچيزي شبيه دوك ، دسته كوك ساعت ، رقاصك ساعت ، بشكل دوك درامدن ، دراز و باريك شدن.

Spindly

دوك وار.

Spindrift

موج لبريز دريا، برف يا غبار باد اورده.

Spine

تيره پشت ، ستون فقرات ، مهره هاي پشت ، تيغ يا برامدگي هاي بدن موجوداتي مثل جوجه تيغي.

Spineless

بي مهره ، بي جرات ، بدون ستون فقرات.

Spinescent

خاردار، مهره دار، نوك تيز، داراي تيره پشت.

Spinet

(مو.) سنتور چنگي ، پيانوي كوچك ، ارگ برقي كوچك.

Spinner

ريسنده ، نخ ريس ، نختاب ، تابنده ، عنكبوتي كه تار مي تند، كارگر ياماشين نخ ريسي.

Spinneret

تارريس ، نخ ريس.

Spinney

(spinny) بوته زار، بيشه درخت كوتاه.

Spinning frame

چهارچوب يا دستگاه نخ تابي.

Spinning wheel

چرخ نخ ريسي ، دوك نخ ريسي.

Spinny

(spinney) بوته زار، بيشه درخت كوتاه.

Spinose

(spiny) پوشيده شده از خارهاي زياد، دشوار، مهره مانند.

Spinosity

خارداري ، سيخ داري ، وضعيت غامض ، اشكال ، دشواري ، چيز نوك تيز.

Spinous

خارمانند، پراز خار، نامطلوب.

Spinster

دختر خانه مانده ، دختر ترشيده.

Spinsterhood

نخ ريسي ، ترشيدگي (زن)، خانه ماندگي.

Spinsterish

مثل دختر ترشيده.

Spinule

چرخ ريز، پيچ ريز، چرخ خاردار، خارهاي ريز چرخ وغيره

Spiny

(spinose) پوشيده شده از خارهاي زياد، دشوار، مهره مانند.

spin off

چرخش کردن

spinning

نخ ريسي

spinoff

رشته ها

Keyword

Criteria