Spell |
هجي كردن ، املا ء كردن ، درست نوشتن ، پي بردن به ، خواندن ، طلسم كردن ، دل كسي رابردن ، سحر، جادو، طلسم ، جذابيت ، افسون ، حمله ناخوشي ، حمله. |
Spell binder |
جادوگر، مسحور كننده ، مجذوب كننده. |
Spellbind |
سحر كردن ، مجذوب كردن ، مفتون ساختن. |
Spellbound |
افسون شده ، مسحور، مفتون ، مجذوب. |
Speller |
كتاب املا ء ، هجي كننده ، كسيكه لغت را هجي ميكند. |
Spelling |
املا ء ، هجي. |
spell out |
طلسم |