Farsi Dictionary

Spell

هجي كردن ، املا ء كردن ، درست نوشتن ، پي بردن به ، خواندن ، طلسم كردن ، دل كسي رابردن ، سحر، جادو، طلسم ، جذابيت ، افسون ، حمله ناخوشي ، حمله.

Spell binder

جادوگر، مسحور كننده ، مجذوب كننده.

Spellbind

سحر كردن ، مجذوب كردن ، مفتون ساختن.

Spellbound

افسون شده ، مسحور، مفتون ، مجذوب.

Speller

كتاب املا ء ، هجي كننده ، كسيكه لغت را هجي ميكند.

Spelling

املا ء ، هجي.

spell out

طلسم

Keyword

Criteria