Speed |
تندي ، سرعت ، عجله ، شتاب ، كاميابي ، ميزان شتاب ، درجه تندي ، وضع ، حالت ، شانس خوب داشتن ، كامياب بودن ، باسرعت راندن ، سريع كاركردن ، تسريع كردن. |
Speed |
سرعت. |
Speed limit |
سرعت مجاز، حداكثر سرعت مجز در جاده ها وغيره. |
Speed regulator |
تنظيم كننده سرعت. |
Speed up |
تسريع. |
Speedboat |
كرجي يا قايق موتوري سريع السير. |
Speeder |
عجله كننده ، شتابگر. |
Speediness |
(speedy) سريع السير، سريع ، چابك ، سرعت. |
Speedometer |
سرعت سنج ، كيلومتر شمار ساعتي. |
Speedster |
بادپا، تندرو. |
Speedup |
تسريع ، ازدياد توليد يا سرعت وغيره. |
Speedway |
جاده سريع السير. |
Speedwell |
(گ.ش.) سيزاب رسمي (officinalis veronica=). |
Speedy |
(speediness) سريع السير، سريع ، چابك ، سرعت. |