نيزه ، سنان ، نيزه دار، نيزه اي ، بانيزه زدن.
نيزه دار.
نوك نيزه ، هر چيز نوك تيز، رهبري كردن ، پيشگامي كردن
نيزه دار، نيزه انداز.
(گ.ش.) نعناع.
(گ.ش.) الا له.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains