Farsi Dictionary

Soda

(ش.) قليا، جوش شيرين ، سودا، كربنات سديم ، ليموناد.

Soda biscuit

(fountain soda) بيسكويت داراي سودا وشير ترش.

Soda cracker

(biscuit soda) بيسكويت داراي سودا وشير ترش.

Soda fountain

مغازه ليموناد فروشي ، شير مخصوص ليموناد و سودا.

Soda jerk

ليموناد فروش.

Soda pop

نوشيدني غير الكلي (مثل كوكاكولا).

Soda water

مشروب غير الكلي گاز دار، ليموناد، سودا.

Sodalist

عضو دسته برادران مذهبي ، عضو متحد ويكرنگ.

Sodality

همراهي ، دوستي ، اتحاد، يگانگي ، همبستگي.

Keyword

Criteria