Farsi Dictionary

Sob

هق هق ، بغض گريه ، گريه ، گريه كردن ، همراه با سكسكه وبغض گريه كردن.

Sob story

(ز.ع.- امر.) داستان گريه اور.

Sober

هوشيار، بهوش ، عاقل ، ميانه رو، معتدل ، متين ، سنگين ، موقر، ادم هشيار(دربرابرمست)، هوشيار بودن ، بهوش اوردن ، از مستي دراوردن.

Sobersided

جدي ، موقر، نجيب ، فروتن درحال هوشياري.

Sobersides

شخص جدي وموقر.

Sobriety

هشياري (در برابر مستي)، متانت ، اعتدال.

Sobriquet

لقب ، كنيه ، لقب خيالي.

Sobbing

گريه کردن - هق هق کردن

Keyword

Criteria